کد مطلب:2781 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:308

14 - وهابیت
در مباحث قبل دیدیم كه اهل احدیت و در راءس آنها احمد بن حنبل تنها به جمع آوری احادیث می پرداختند و مخالف هر گونه تعقل و تكلم پیراممون آیات و احادیث اعتقادی بودند. با ظهور اشعری ، این روش تعدیل شد و تعقل نه به عنوان روش كشف حقایق بلكه به منظور دفاع از معارف حدیثی به كار گرفته شد. بدینسان اشعری بر خلاف اهل حدیث و حنابله كه مخالف علم كلام بودند، این علم را پذیرفت و حتی كتابی در دفاع از آن نگاشت . با طهور اشعری به تدریج بیشتر علمای اهل سنت از روش او پیروی كردند و پس از چندی ، مذهب اشعری ، مذهب رسمی اهل سنت در مباحث اعتقادی گردید. (191) اما هنوز هم روش احمد بن حنبل در میان اهل سنت طرفدارانی داشت و از این رو گاه میان حنابله و اشاعره منازعاتی رخ می داد. این وضعیت ادامه داشت تا اینكه در قرن هشتم ، احمد بن تیمیه حرانی دمشقی (661-728 ق ) ظهور كرد و درصدد ترویج مذهب حنابله برآمد. ابن تیمیه مانند حنابله ، علم كلام را مردود دانست و متكلمان را اهل بدعت معرفی كرد.(192) در مساءله صفات خدا، او مانند حنابله صفات خبریه را بدون هر گونه تاءویل و توجیه پذیرفت و به طور كلی هر گونه عقل گرایی را محكوم كرد. ابن تیمیه علاوه بر حمایت از روش و عقاید اهل حدیث ، عقاید جدیدی را نیز اضافه كرد كه قبلا سابقه نداشت .

برای مثال ، او سفر كردن به قصد زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و تبرك جستن به قبر او و توسل به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را شرك دانست و فضایل اهل بیت علیه السلام را كه در صحاح اهل سنت و حتی در مسند امامش احمد بن حنبل وجود داشت ، انكار كرد و تلاش ‍ می كرد تا مانند بنی امیه و حكومت عثمانی ، شاءن امام علی علیه السلام و فرزندانش را پایین آورد. (193) اما دعوت ابن تیمیه از سوی علمای اهل سنت مورد پذیرش هممگانی قرار نگرفت و جز برخی از شاگردانش ‍ همچون ابن القیم (م .751ق .) دیگر بزرگان اهل سنت با او مخالفت كردند و كتابهای متعددی در رد او و بدعتهایش نگاشتند. از جمله ذهبی از علمای هم عصر ابن تیمیه نامه ای به او نوشت و او را مورد نكوهش قرار داد و تسلیم در برابر احادیث صحیح را از او خواستار شد. ذهبی خطاب به او می نویسد: ((حال كه در دهه هفتاد از عمر خود هستی ، و رحلت از این عالم نزدیك است آیا وقت آن نرسیده است كه توبه و انابه كنی ؟))، در مصر نیز قاضی القضات فرقه های چهارگانه اهل سنت آرای ابن تیمیه را غلط و بدعت اعلام كردند. (194)

در قرن دوازدهم ، محمد بن عبد الوهاب ظهور كرد و از ابن تیمیه حمایت نمود و از میان عقاید او بیش از همه بر همان عقاید جدیدش تاءكید كرد. محمد در سال 1115 در شهر عیینه از شهرهای نجد تولد یافت . از كودكی به مطالعه كتب تفسیر، حدیث و عقاید علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود كه از علمای حنبلی و قاضی شهر بود فرا گرفت . او از آغاز جوانی بسیاری از اعمال مردم نجد را زشت می شمرد. در سفری كه به زیارت خانه خدا رفت پس از انجام مناسك به مدینه رهسپار شد و در آنجا توسل مردم به پیامبر در نزد قبر آن حضرت را انكار كرد. پس از مدتی به بصره رفت و به مخالفت با اعمال دینی مردم پرداخت ، ولی مردم بصره او را از شهر خود بیرون راندند. در سال 1139 كه پدرش عبدالوهاب به شهر حریمله منتقل شد او نیز به آن شهر رفت . در آنجا میان او و پدرش نزاع و جدال درگرفت . شیخ محمد پس از مرگ پدرش در سال 1153 دعوت خود را آشكارتر و گسترده تر كرد. جمعی از مردم حریمله از او پیروی كردند. سپس به شهر عیینه رفت اما در سال 1160 از آن شهر بیرون رانده شد. سپس رهسپار درعیه از شهرهای معروف نجد گردید. در آن وقت امیر درعیه ، محمد بن مسعود (جد آل سعود) بود. او از شیخ حمایت كرد و در مقابل ، شیخ به او وعده قدرت و غلبه بر همه بلاد نجد را داد. به این ترتیب ارتباط میان شیخ محمد و آل سعود آغاز شد و شیخ قدرت یافت . او با سپاه محمد بن مسعود به شهرهای دیگر نجد حمله می كرد و كسانی را كه با عقاید او مخالفت می كردند از دم تیغ می گذراند واموالشان را غارت می كرد، چرا كه مخالفان آیین وهابیت را كافر حربی می دانست و مالو جان آنها را حلال می شمرد. نقل شده است كه سپاه وهابیان تنها در یك قریه سیصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند.

شیخ محمد در سال 1206 درگذشت و پس از او پیروانش به همین روش ‍ ادامه دادند. برای مثال در سال 1216 امیر سعود وهابی كربلا را به تصرف درآورد و حدود پنج هزار تن یا بیشتر را به قتل رسانید و خزائن و اموال حرم مطهر امام حسین علیه السلام را غارت كرد. وهابیان بارها به شهرهای كربلا و نجف حمله كردند و به قتل و غارت شیعیان و زوار پرداختند.

پس از تجزیه امپراطوری عثمانی ، آل سعود بر عربستان تسلط یافتند و مذهب رسمی كشور را وهابیت اعلام كردند به این ترتیب امكانات كشور مهمی مانند عربستان در فرقه وهابیه قرار گرفت . مدارس متعددی تاءسیس ‍ شد و مبلغان بسیاری در این مدارس تربیت شدند و در عربستان و دیگر كشورهای اسلامی به تبلیغ وهابیت پرداختند. با وجود این ، آیین وهابیت از همان آغاز با مخالفت علمای اهل سنت و شیعه مواجه شد. نهستین كتابی كه علیه عقاید محمد بن عبد الوهاب از میان اهل سنت نوشته شد7 كتاب الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیه بود كه توسط سلیمان بن عبدالوهاب برادر مخمد بن عبدالوهاب نوشته شد. كتاب منهج الارشاد لمن اراد السداد، نوشته شیخ جعفر كاشف الغطاء، نخستین ردیه عالمان شیعی بر مذهب وهابیه است . (195)

اصلاح سلفیه

وهابیه ، در مورد خود عنوان سلفیه را بكار می برند. سلف به معنای پشتیبان و قدماست و در مقابل واژه خلف ، به معنای متاءخران ، بكار می رود. در فرهنگ اسلامی وقتی واژه سلف بكار می رود معمولا صحابه و تابعان و محدثان بزرگ قرن دوم و سوم قمری قصد می شود. وهابیان با استفاده از كلمه سلفیه ادعا می كنند كه پیرو روش و عقاید سلف هستند. اما این ادعا با گزارشهای تاریخی سازگار نیست . شهرستانی نقل می كند كه سلف درباره صفات الهی با یكدیگر اختلاف داشتند. گروهی از آنان تمام صفاتی را كه در احادیث وارد شده به خدا نسبت می دادند و حتی صفات الهی را به صفات مخلوقات تشبیه می كنند. گروه دیگر ضمن اثبات صفات ، آنها را به گونه ای تاءویل می كنند كه مستلزم تشبیه نگردد. گروه دیگر از یك سو تشبیه را رد می كنند و از طرف دیگر از تاءویل احادیث خودداری می كنند و در واقع از مسلك تفویض پیروی می كنند. شهرستانی احمد بن حنبل را از همین گروه دانسته است .(196) بنابراین در میان سلف سه نظریه تشبیه ، تاءویل و تفویض ‍ مطرح است و همه آنان به مسلك تفویض كه نظر حنابله و وهابیه است معتقد نیستند.

اگر مراد وهابیان از سلف ، تنها گروهی از سلف یعنی حنابله باشند، در این صورت نیز می توان گفت میان وهابیه و حنابله تفاوتهای زیادی وجود دارد. حنابله هیچ گاه آرای جدید وهابیان را ابراز نكردند بلكه درست برخلاف آنها رفتار می كنند. برای مثال ، احمد بن حنبل خود احادیث فراوانی در باب فضائل اهل بیت نقل كرده است و هیچ گاه سفر به قصد زیارت پیامبر و اهل بیت را شرك ندانسته است .

بنابراین باید گفت كه ارتباط وهابیان با سلف تنها در این نكته است كه با حنابله در خصوص صفات جبریه و مسلك تفویض اتفاق نظر دارند و مانند آنان خود را در اصول دین پیرو ظواهر آیات و احادیث می دانند. البته وهابیه در فروع دین نیز از احمد بن حنبل تقلید می كنند، گرچه در برخی موارد دست به اجتهاد می زنند، و در صورتی كه همراه فتوایی از یكی از مذاهب چهارگانه اهل تسنن غیر از حنبلی ، نصی غیر معارض از كتاب و سنت موجود باشد، از همان فتوا تقلید می كنند و راءی احمد بن حنبل را كنار می گذارند.(197)

به طور كلی آنان در صورت عدم وجود نص ، از فتاوای احمد بن حنبل پیروی می كنند. وهابیان در فروع دین تنها مذاهب چهارگانه اهل سنت را به رسمیت می شناسند و منكر مذهب جعفری و مذهب زیدی هستند.

عقاید وهابیت

وهابیان از جهتی شبیه خوارجند. خوارج بر اساس تلقی خاصشان از ایمان و كفر، دیگر مسلمانان را كافر و مشرك می دانستند. وهابیه نیز بر اساس تلقی خاصشان از توحید، بسیاری از آداب اسلامی را شرك و كفر می دانند و در نتیجه معتقدان و عمل كنندگان به این آداب را كه همه مسلمانان غیر وهابی هستند، مشرك و كافر می دانند.

اگر بخواهیم عقاید وهابیان را بیان كنیم بیشتر باید بر نفی و انكار آنها تاءكید بورزیم ، به دیگر سخن ، عقاید آنه عمدتا نفی عقاید و اعمال دیگر مسلمانان و اتهام شرك به دیگران است . از جمله مواردی كه وهابیان آنها را شكر می دانند عبارت اند از: توسل به اولیای الهی و طلب شفاعت از آنان ، سفر به قصد زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام تبرك و استشفاء به آثار اولیای خدا، تعمیر و زیارت قبور اولیای الهی و ساختن مسجد در كنار قبور و نذر بر اهل قبور، و خداوند را به حق و مقام اولیایش سوگند دادن و اعتقاد به سلطه غیبی آنان .

وهابیان همه این موارد را به دلیل مخالفت با توحید انكار می كنند. البته توحید مورد نظر وهابیان توحید عبادی است . براساس توحید عبادی كلمه لااله الا اله بیانگر آن است كه تنها موجودی كه باید عبادت و پرستش شود الله تبارك و تعالی می باشد و عبادت غیر او شرك می باشد. طبعا این آموزه دینی مورد پذیرش همه مسلمانان بلكه همه مؤ منان و موحدان است . تفاوت وهابیان با دیگر مسلمانان این است كه آنان مواردی همچون توسل و كمك گرفتن و طلب شفاعت از غیر خدا را عبادت غیر خدا و در نتیجه شكر می دانند. مواردی كه قبلا ذكر شد همگی از همین جهت مورد انكار وهابیت قرار می گیرد.

حال پرسش این است كه چرا این امور عبادت غیر خدا و شرك محسوب می شود. محمد بن عبدالوهاب در پاسخ می گوید: لا اله الا الله هر نوع اله و معبودی غیر از خدا را نفی می كند و واسطه نوعی اله و معبود می باشد. پس ‍ هركس پیامبر را واسطه میان خود و خدا قرار دهد، پیامبر را اله و معبود دانسته و او را پرستش كرده است . دلیل او بر این مطلب آن است كه مشركان زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به خدا اعتقاد داشتند اما بتها را واسطه قرار می دادند و به آنها توسل می جستند و از آنها شفاعت می خواستند. در نتیجه همین كار آنها باعث شركشان شد و خونشان مباح گردید. لازمه توحید این است كه فقط خدا را بخوانیم و به امید داشته باشیم و تنها به او استغاثه كنیم و برای او قربانی و نذكر نماییم . پس هر كس به غیر خدا استغاثه كنیم و برای او قربانی و نذكر نماییم . پس هر كس به غیر خدا استغاثه كند و برای غیر او قربانی و نذر كند، كافر است .(198)

البته لازمه سخنان محمد بن عبدالوهاب مشرك و كافر بودن همه انسانها و از جمله وهابیان است ؛ زیرا خداوند انسانها را محتاج یكدیگر كرده است و همه در كارهای خویش نیازمند كمك گرفتن از دیگران هستند.

اگر محمد بن عبدالوهاب خود را مانند احمد بن حنبل پیرو اهل الحدیث می داند و ظواهر احادیث را می پذیرد. باید به او گفت : توسل و طلب شفاعت در منابع معتبر اهل سنت و در احادیث متعدد وارد شده است و

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله خود به توسل و طلب شفاعت امر كرده اند،(199) پس چگونه است كه ایشان كاری را كه پیامبر و اهل بیت او بدان امر كرده اند شرك و كفر می داند؟! اما در باره مشركان زمان پیامبر باید گفت : میان توسل و طلب شفاعت مشركان با مؤ منان تفاوت اساسی وجود دارد. مشركان به اشیایی توسل می جویند كه هیچ خاصیتی ندارند و این گونه توسل از سوی خداوند نهی شده است ، در حالی كه خداوند به اولیای خویش مقام محمود شفاعت را اعطا كرده و آنان به اراده و اذن خدا به چنین توانایی و مقامی دست یافته اند.

از سوی دیگر، خداوند خود به توسل به پیامبر و اهل بیت او و شفاعت آنان امر كرده است ، در نتیجه این كارها نه تنها شرك نیست بلكه عین عبادت خداست ، زیرا كه به دستور و امر خدا انجام می شود.

تفاوت دیگر این است كه مشركان بتها را می پرستیدند تا بتها آنان را شفاعت كنند نه آنكه تنها به طلب شفاعت از بتها اكتفا كنند. در حالی كه مؤ منان ، اولیای الهی را نمی پرستند و آنان را به عنوان افراد مقرب و بندگان ماءذون از جانب خدا كه تنها از خدا در خواست مغفرت می كنند، ملاحظه می كنند. به بیان دیگر، مشركان بتها را مالك شفاعت و مستقلا در سرنوشت آدمیان مؤ ثر می دانستند، در حالی كه مسلمانان هیچ مؤ ثر مستقلی در عالم قایل نیستند و تاءثیر شفاعت را تنها به اذن و اراده الهی می دانند. اصولا در خواست شفاعت ، نوعی در خواست دعاست و التماس دعا از افراد شایسته یك امر مستحب است .(200)

چكیده

1. پس از آنكه به ظهور اشعری ، روش معتدل تری در دفاع از معارف دینی به كار گرفته شد و طریقه اصل حدیث و احمد بن حنبل متروك شد، در قرن هشتم ، احمد بن تیمیه حرانی ظهور كرد و در صدد ترویج مذهب حنابله بر آمد. او بار دیگر علم كلام را مردود اعلام نمود و هر گونه تاءویل و توجیه عقلانی را در مساءله صفات الهی محكوم كرد.

2. ابن تیمیه علاوه بر حمایت از روش و عقاید اهل حدیث ، عقاید جدیدی مانند شرك دانستن زیارت قبور پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه و رد فضایل اهل بیت ، اضافه نمود.

3. بسیاری از بزرگان اهل سنت با ابن تیمیه به مخالفت برخاستند و كتابهای متعددی در رد او نوشته شد تا اینكه در قرن دوازدهم محمد بن عبدالوهاب ظهور كرد و حمایت جدی از ابن تیمیه را آغاز نمود. و از آنجا كه امیر آل سعود از او حمایت كرد، عبدالوهاب قدرتی یافت و با استفاده از قدرت به دست آمده به تبلیغ آیین خود و قتل مخالفان پرداخت تا اینكه با تسلط آل سعود بر عربستان ، وهابیت به عنوان مذهب رسمی عربستان اعلام شد.

4. از همان آغاز آیین وهابیت با مخالفت علمای اهل سنت و شیعه مواجه شد و كتابهایی بر علیه آن نوشته شد. از جمله كتابهای اهل سنت در رد این فرقه الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه نوشته برادر محمد بن عبدالوهاب ، و از جمله كتابهای شیعه ، از منهج الرشاد كاشف الغطاء می توان نام برد.

5. وهابیان همانند خوارج در تكفیر مخالفان ، بر اساس تلقی خاصشان از توحید، بسیاری از آداب اسلامی را شرك و كفر می دانند، از جمله توسل به اولیای الهی و طلب شفاعت از آنان ، تبرك و استشفاء به آثار آنها، تعمیر و زیارت قبور اولیای الهی و ساختن مسجد در كنار قبور.

6. دلیلی كه محمد بن عبدالوهاب بر ادعای خود اقامه می كند این است كه اخذ هر نوع واسطه ای میان خدا و بنده به منزله پرستش اوست و مستلزم شرك خواهد بود، در حالی كه لازمه این سخن آن است كه همه افراد حتی خود گوینده هم مشرك و كافر باشند زیرا هیچ كس به تنهایی و بدون كمك گرفتن از دیگران قادر به حیات نیست . علاوه بر این توسل و طلب شفاعت در احادیث متعدد و صحیح در خود كتب اهل سنت آمده است . و اساسا خود خداوند به این كار امر كرده است . بنابراین چنین اعمالی نه تنها شرك نیست بلكه عین عبادت خداست ، چه اینكه مؤ منان ، اولیای الهی را به عنوان مقربین درگاه حق در نزد حضرت حق واسط مغفرت قرار می دهند.

پرسش

1. عقاید ابن تیمیه ادامه تفكر كدام فرقه محسوب می شود و حاوی چه مطالب جدیدی است ؟

2.فرقه وهابیت از كجا آغاز شد و چگونه توسعه پیدا كرد؟ نحوه مقابله وهابیون با مخالفانشان چگونه بود؟ چه شباهتهایی میان این فرقه و خوارج وجود دارد؟

3. عقاید وهابیت كدام است ؟ آنها را نقد كنید.